متهدی

لغت نامه دهخدا

متهدی. [ م ُ ت َ هََ دْ دی ] ( ع ص ) راه یابنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( ازاقرب الموارد ). کسی که راه می یابد. ( ناظم الاطباء ) : و در معالجه بیماران متهدی شدم. ( کلیله و دمنه ). ورجوع به تهدی شود. || راهنمایی شده بواسطه خدا. || راست و درست. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

راه برنده، راه یابنده، هدایت شده، راه یافته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس فال اوراکل فال اوراکل فال فنجان فال فنجان