متنجز

لغت نامه دهخدا

متنجز. [ م ُ ت َ ن َج ْ ج ِ ] ( ع ص ) روایی خواهنده. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).و رجوع به تنجز شود. || کسی که تعجیل میکند در هر چیزی بطور لیاقت و روایی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ تَ نَ جِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - آن که از دیگری بخواهد تا حاجت وی روا کند. ۲ - روا کنندة حاجت ، ج . متنجزین .

ویکی واژه

آن که از دیگری بخواهد تا حاجت وی روا کند.
روا کنندة حاجت ؛
متنجزین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم