متلاحق

لغت نامه دهخدا

متلاحق. [ م ُ ت َ ح ِ ] ( ع ص ) رسنده یکی به دیگری. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). متوالی و پی در پی و مسلسل و صفهای متصل هم. ( ناظم الاطباء ).رجوع به تلاحق شود. || دست به هم رسانیده. || زیاده شده. || افزون گشته یکی پس از دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ عمید

پی در پی، متصل به یکدیگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال فرشتگان فال فرشتگان فال درخت فال درخت فال ورق فال ورق