متجبر

لغت نامه دهخدا

متجبر. [ م ُ ت َ ج َب ْ ب ِ ] ( ع اِ ) شیر که اسد باشد. ( منتهی الارب ). شیر بیشه. || ( ص ) متکبر و دارای جبروت. آن که ستم می کند و جبر می نماید. ( ناظم الاطباء ) : الملک المتجبر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298 ). و رجوع به تجبر و متجبرة شود.

فرهنگ عمید

۱. متکبر.
۲. ستم کننده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال سنجش فال سنجش فال قهوه فال قهوه استخاره کن استخاره کن