لولیدن

لغت نامه دهخدا

لولیدن. [ دَ ] ( مص ) جنبیدن چنانکه کرم در جای خویش. در تداول عامه ، جنبیدن چنانکه کرم خرد دراز سرخ در آب. جنبیدن چنانکه مار حلقه زده بر خود یا کرمهای بسیاری در جائی از خشکی یا آب. جنبیدن بر جای بی پیش رفتن. مخیدن. پیچان رفتن. جنبیدن چنانکه کرم در آب یا کیک در جامه. جنبیدن با جمع و گرد کردن خود و سپس یازیدن و بازشدن عده بسیاری. || مجازاً رفتن و آمدن به آهستگی. جنبیدن به آهستگی. || در تداول خانگی و زنان ، نمو کردن و بالیدن و بیشتر در کودکان ، کمی بزرگ شدن کودک چنانکه خود تواند رفتن. بالیدن و بار اول به راه افتادن کودک خردسال.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) ۱ - (عا. ) در جای خود جنبیدن و پیچیدن . ۲ - رفت و آمد کردن به آهستگی . ۳ - نمو کردن کودک به طوری که خود بتواند راه برود.

فرهنگ عمید

در جای خود جنبیدن و پیچیدن، لول خوردن، لول زدن.
* درهم لولیدن: [عامیانه] درهم رفتن و در یک جا جنبیدن جمعیت.

فرهنگ فارسی

درجای خودجنبیدن وپیچیدن، دریکجاجنبیدن جمعیت
( مصدر ) ۱- درجای خود جنبیدن ( مانند کرم و مار ) . ۲- رفت و آمد کردن باهستگی . ۲- رفت و آمد کردن باهستگی . ۲- نمو کردن کودک بطوری که خود بتواند راه برود . یادرهم مالیدن . توی هم رفتن : انبوه مردم درهم می لولیدند .

ویکی واژه

(عا.)
در جای خود جنبیدن و پیچیدن.
رفت و آمد کردن به آهستگی.
نمو کردن کودک به طوری که خود بتواند راه برود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم