لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
نصب
لرزناک
لغت نامه دهخدا
لرزناک. [ ل َ ] ( ص مرکب ) بسیار لرزنده. بسیار لرزان.
فرهنگ عمید
آن که دچار لرزه است، لرزدار، لرزه دار، لرزنده.
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال مکعب
فال فنجان
فال تک نیت
فال ای چینگ