قابوق

لغت نامه دهخدا

قابوق. ( ترکی ، اِ ) قاپوق. قشر. پوست.

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) پوست ، قشر.

ویکی واژه

پوست، قشر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت