فژه. [ ف ِ ژِه ْ ] ( ص ) زشت و پلید و درشت. ( برهان ). فژه. [ ف َ ژَ / ژِ ] ( ص ) شخصی که خود را پیوسته پلید و چرکن دارد و به پلیدیها آغشته کند. ( برهان ) : این فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت برهاناد از او ایزد جبار مرا.رودکی.فژه گنده پیری است شوریده هش بداندیش فرزند و هم شوی کش.اسدی.|| ( اِ ) دندانه کلیدان را هم گویند. ( برهان ).
فرهنگ معین
(فِ ژِ ) (ص . ) چرکین ، چرک آلود.
فرهنگ عمید
فژاگن: واین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت / برهاناد از او ایزد جبار مرا (رودکی: ۴۹۲ ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) چرکین چرک آلود پلید : وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت برهاناد از او ایزد جبار مرا .