فسرانیدن

لغت نامه دهخدا

فسرانیدن. [ ف ُ / ف ِ س ُ دَ ] ( مص ) منجمد کردن. فسردن کنانیدن. ( فرهنگ فارسی معین ) : و باشد که اندر چیزی هم زمینی بود و هم تری پس زمینی ورا گرمی پیش آرد آنگاه تری ورا بفسراند. ( دانشنامه علائی ).

فرهنگ معین

(فُ یا فِ سُ دَ ) (مص م . ) منجمد کردن ، فسرده کردن .

فرهنگ عمید

منجمد کردن، فسرده ساختن.

ویکی واژه

منجمد کردن، فسرده کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال فنجان فال فنجان فال ورق فال ورق فال نخود فال نخود