غژیده

لغت نامه دهخدا

غژیده. [ غ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) از غژیدن. برهم نشسته و به هم چسبیده. ( برهان قاطع ). رجوع به غژیدن شود. || خزیده. رجوع به غژیدن شود. || نشسته به راه رفته. ( برهان قاطع ). نشسته به راه رفته ، مانند طفلان و مردمان شل. رجوع به غژیدن شود.

فرهنگ عمید

خزیده، برهم نشسته.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال راز فال راز فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی