غنجیدن

لغت نامه دهخدا

غنجیدن. [ غ ُ دَ ] ( مص ) فحش گفتن. ( آنندراج ). زشت گفتن. زشت گویی کردن. ( ناظم الاطباء ). || هزل وبازی نمودن. ( آنندراج ). بذله گویی کردن. بازی کردن. || استهزاء کردن. ( ناظم الاطباء ). || ناز و غمزه کردن. ( از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 190 ب ). ظاهراً مصدر جعلی از غنج بمعنی ناز و غمزه است.

فرهنگ معین

(غَ یا غُ دَ ) (مص ل . ) ۱ - ناز و غمزه کردن . ۲ - بذله گویی کردن .

فرهنگ عمید

ناز کردن، کرشمه کردن.

ویکی واژه

ناز و غمزه کردن.
بذله گویی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم