شکررنگ

لغت نامه دهخدا

شکررنگ. [ ش َ ک َرْ، رَ ] ( ص مرکب ) ناخوش و بیزار. ( آنندراج ) ( غیاث ) :
شمایل تو مرا کشت وین همه فتنه
از آن کلاه کژ و تکمه شکررنگ است.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).خنده را از دهنش تاب جدایی نبود
این گل از غنچه شکررنگ برون می آید.غنیمت ( از آنندراج ).|| خجل. شرمگین. ( فرهنگ فارسی معین ). بمناسبت عارض شدن سرخی شرم بر رخسار.

فرهنگ معین

(ش کَ. رَ ) ۱ - (ص مر. ) ناخوش . ۲ - خجل . ۳ - (اِ. ) نوعی رنگ سرخ .

ویکی واژه

ناخوش.
خجل.
نوعی رنگ سرخ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال احساس فال احساس فال ای چینگ فال ای چینگ