لغت نامه دهخدا
ز زخم ناوک مژگان او بود هر شب
بسیط چرخ مشبک بسان شفشاهنگ.نجیب الدین جرفادقانی ( از جهانگیری ).کوه محروق آنک و چون زر به شفشاهنگ در
دیو را زو در شکنجه حبس خذلان دیده اند.خاقانی.|| حلاج. || کمان حلاجی. || مشته حلاجی یعنی چوبی که در وقت پنبه زدن بر زه کمان میزنند. || شاخسار. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ).