شاریده

لغت نامه دهخدا

شاریده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) جاری شده. ریخته. رجوع به شاریدن شود. || منفجر، انفجار، شاریده شدن آب. ( المصادر زوزنی ).

فرهنگ عمید

ریخته، جاری شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال چوب فال چوب فال مکعب فال مکعب فال نوستراداموس فال نوستراداموس