سفاهن

لغت نامه دهخدا

سفاهن. [ س َ هََ ] ( اِ ) شانه زلف و گیسو. ( برهان ) ( آنندراج ) :
سفاهن را دهن پر مشک از آن شد
که فراش ره هندوستان شد.نظامی ( از جهانگیری ).

فرهنگ عمید

شانه، شانۀ زلف.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال تک نیت فال تک نیت