لغت نامه دهخدا سرلاد. [ س َ ] ( اِ مرکب ) سردیوار چنانکه بن لاد پای دیوار است ، چه لاد بمعنی دیوار باشد. ( برهان ). رده بالایین دیوار چنانکه بن لاده رده پائین دیوار، چه لاده بمعنی رده آمده است. ( رشیدی ). || دیوار مطلقاً. ( برهان ) ( جهانگیری ).
فرهنگستان زبان و ادب {meristem} [زیست شناسی- علوم گیاهی] بافتی که توانایی تقسیم یاخته های تشکیل دهندۀ آن زیاد است و یاخته های حاصل از تقسیم آن از یکدیگر متمایز و به یاخته های متفاوتی تبدیل می شوند