سبزچشم

لغت نامه دهخدا

سبزچشم. [ س َ چ َ/ چ ِ ] ( ص مرکب ) کبودچشم که در علم قیافه به بیمروتی و شقاوت مخصوص است. ( آنندراج ) ( غیاث ). کبودچشم. ( مهذب الاسماء ). ازرق. ( السامی فی الاسامی ) :
رقیب تو که یا رب کور و کر باد
عجایب سبزچشمی زردگوشی.باقر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

کبود چشم، زاغ چشم.

فرهنگ فارسی

کبود چشم که در علم قیافه به بیمروتی و شقاوت مخصوص است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم