رافعه

لغت نامه دهخدا

( رافعة ) رافعة. [ ف ِ ع َ ] ( ع ص ) تأنیث رافع. رجوع به رافع شود. || ( در اصطلاح دستور زبان عرب ) که رفعدهد. که در کلمه سبب رفع شود. || ( اِ ) جرثقیل. ( از المنجد ). رجوع به جرثقیل و جراثقال شود.

فرهنگ فارسی

تانیث رافع جرثقیل

فرهنگ اسم ها

اسم: رافعه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rāfe‛e) (فارسی: رافعه) (انگلیسی: rafee)
معنی: مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده، ( مؤنث رافع )، رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده، دادخواه و شاکی، برپا دارنده، بلند کننده، آورنده و رساننده

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَّافِعَةٌ: بالا برنده
ریشه کلمه:
رفع (۲۹ بار)
رستاخیز «رافعه» است; چرا که به خدا سوگند اولیاء الله را به بهشت بالا می برد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا فال راز فال راز