دوزیدن

لغت نامه دهخدا

دوزیدن. [ زی دَ ] ( مص ) دوختن. ( آنندراج ). به معنی دوختن استعمال می گردد ولی چندان معمول نیست. ( ناظم الاطباء ): صرب ؛ بریدن چیزی را و دوزیدن. ( منتهی الارب ). رجوع به دوختن شود.

فرهنگ عمید

= دوختن١

فرهنگ فارسی

دوختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم