لغت نامه دهخدا
آفاق به پای ماه ما فرسنگی است
وز ناله ما سپهر دودآهنگی است.خاقانی.آتشی چون سیاه دود به رنگ
کآورد سر برون ز دودآهنگ.نظامی.حجره ای با چهار دودآهنگ
بر دل و دیده چون نباشدتنگ.نظامی.اگر چه ز آتش سودا چو خصمت
دلی دارد چو دودآهنگ لاله.کمال الدین اسماعیل.|| دودآهنج. پارچه سفالی که جهت گرفتن دوده از برای ساختن مرکب بر بالای چراغ تعبیه کنند. ( از برهان ) ( ازآنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).