دلمل

لغت نامه دهخدا

دلمل. [ دُ م ُ ] ( اِ ) غله ای که هنوز خوب نرسیده باشد، عموماً. ( برهان ). || نخود خام که در غلاف باشد و هر غله نارس که آنرا بریان کنند، خصوصاً. ( برهان ). نخود خام و سبز که در غلاف باشد و آنرا بریان کنند، و هر غله خام سبز که باخوشه آن بریان کرده بخورند خواه جو، خواه گندم و مثل آن. ( غیاث ) ( آنندراج ). درمل. رجوع به درمل شود.

فرهنگ معین

(دُ مُ ) (اِ. ) = درمل : ۱ - غلة نارس . ۲ - نخود و لوبیای سبز که هنوز در غلاف باشند.

فرهنگ عمید

۱. غلۀ نارس.
۲. دانه ای که هنوز نرسیده و سفت نشده باشد.
۳. نخود و لوبیا که سبزرنگ و در غلاف باشد.

ویکی واژه

درمل:
غلة نارس.
نخود و لوبیای سبز که هنوز در غلاف باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال آرزو فال آرزو