داغان کردن

لغت نامه دهخدا

داغان کردن. [ ک َدَ ] ( مص مرکب ) متلاشی کردن. از هم پاشیدن. از هم فروریختن و از هم فروپاشیدن چیزی را. || پراکندن. متفرق کردن چیزی را. پراکنده ساختن چیزی را.

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) ۱ - متفرق کردن ، پریشان ساختن . ۲ - خرد کردن . ،درب و ~ خرد و پریشان کردن .

ویکی واژه

متفرق کردن، پریشان ساختن.
خرد کردن. ؛درب و ~ خرد و پریشان کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم