حلاوات

لغت نامه دهخدا

حلاوات. [ ح َ ] ( ع اِ ) ج ِحلاوت : فاذا بدء الهواء بالتغیر فلنهجر اللحوم و الحلاوات. ( داود ضریر انطاکی در فصل طاعون ).

فرهنگ فارسی

جمع حلاوت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ارمنی فال ارمنی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی