جغله

لغت نامه دهخدا

جغله. [ ج ِ ل َ / ل ِ ج ِ غ ِ ل َ / ل ِ ] ( ص ، اِ ) پسر ساده روی که هنوز خطش نرسته باشد. از اهل زبان به تحقیق پیوسته. میرنجات گوید:
ای جغله سر ترا بنازم
بند کمر ترا بنازم.( آنندراج ).در لغات ترکی امرد رقاص را گویند. ( غیاث ) ( آنندراج ). در تداول عوام : بچه خرد به سن و قد. خردی ، کوچکی غیر قابل اعتناء. کوچک بسال ( بصورت تحقیر ). سخت خرد در سن و جثه. کودک کوچک اندام و کم سن.

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] شخص کوتوله و کوچک اندام.
۲. پسر نابالغ.

فرهنگ فارسی

پسر ساده روی که هنوز خطش نرسته باشد از اهل زبان به تحقیق پیوسته .

ویکی واژه

پهلوی
بچهٔ خرد به سن و قد؛ کودک کوچک اندام و کم سن.
(فارسی افغانستان) تکه، خرده. ؛ ~ سنگ: سنگریزه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم