تپنگ. [ ت َ پ َ ] ( اِ ) طبق چوبین بقالان و میوه فروشان باشد به این معنی با بای ابجد هم گفته اند. ( برهان ). در گیلکی تبجه . طبقی چوبین که در آن برنج ریزند و پاک کنند. ( حاشیه برهان چ معین ). تبنگ. ( ناظم الاطباء ). تپنگ. [ ت ُ ن َ ] ( اِ ) قالبی که زرگران و صفاران چیزها در آن ریزند و به این معنی به تقدیم نون بر حرف ثانی هم آمده است. ( برهان ). رجوع به تنپگ شود.
فرهنگ معین
(تَ پَ ) (اِ. ) نک تبنک .
فرهنگ فارسی
( اسم ) قالبی که زرگران و صفاران چیزهارا در آن ریزند.