توثب

لغت نامه دهخدا

توثب. [ ت َ وَث ْ ث ُ ] ( ع مص ) مستولی شدن به چیزی به ظلم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). برجستن و به ستم مستولی شدن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). غالب آمدن به ظلم. غالب شدن بظلم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

۱. برجستن.
۲. به ستم بر کسی یا چیزی مستولی شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم