تهادی

لغت نامه دهخدا

تهادی. [ ت َ ] ( ع مص ) یکدیگر را هدیه دادن. الحدیث : تهادوا تحابوا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). هدیه با هم فرستادن. ( غیاث اللغات ). || نرم رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خرامان رفتن زن و آهسته رفتن از ناتوانی یا از مستی. ( آنندراج ). || خمیدن در رفتار. یقال : تهادت المراة؛ ای تمایلت فی مشیتها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بدو تن رفتن. ( منتهی الارب ). بدو تن تکیه کرده راه رفتن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

برای یکدیگر هدیه فرستادن، به هم هدیه دادن.

فرهنگ فارسی

یکدیگر را هدیه دادن نرم رفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال احساس فال احساس فال تخمین زمان فال تخمین زمان