تبدی

لغت نامه دهخدا

تبدی. [ ت َ ب َدْ دی ] ( ع مص ) به بادیه مقیم شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بادیه نشین شدن و از مردم بادیه گشتن. ( از قطر المحیط ). || پدید آمدن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برآمدن و آشکار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ارمنی فال ارمنی فال ای چینگ فال ای چینگ