بیدمال. ( ن مف مرکب ) مالیده به بید... مالش یافته با بید. || اصطلاحاً پاک کردن زنگ باشد از روی آئینه و شمشیر و سایر اسلحه بچوب بید یا چوب دیگر که این کار را شاید. ( برهان ). پاک کردن زنگ از شمشیر و آیینه و سایر اسلحه بچوب بید یا چوب دگرکه این کار را شاید. و این لغت میان اهل هند متعارف است و در شعر خسرو مذکور و در کلام قدما یافته نشد. ( فرهنگ رشیدی ). پاک کردن زنگ بود از روی شمشیر و خنجر و سایر اسلحه بچوب بید یا چوب دیگر که این کار را شاید. ( فرهنگ جهانگیری ). پاک کردن زنگ از شمشیر و خنجر و آیینه و سایر اسلحه بچوب بید یا چوب دیگر و این لغت در میان اهالی هند متعارف است در سخن متقدمین فرس دیده نگردید. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : بین عدل عادلی که بعدلش ز ایمنی آزاده بود تیغچو سوسن ز بیدمال.امیرخسرو.
فرهنگ معین
(اِمص . ) پاک کردن زنگ از روی آیینه ، شمشیر و سلاح های دیگر به وسیلة چوب بید و چوب های دیگر.
فرهنگ فارسی
( اسم .بیدمالیدن ) پاکد کردن زنگ از روی آیینه شمشیر و سلاحهای دیگر بوسیل. چوب بید و چوبهای دیگر .
ویکی واژه
پاک کردن زنگ از روی آیینه، شمشیر و سلاحهای دیگر به وسیلة چوب بید و چوبهای دیگر.