بیداردلی

لغت نامه دهخدا

بیداردلی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیداردل. هشیاری و آگاهی و چالاکی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به بیداردل شود.

فرهنگ عمید

هوشیاری، آگاهی.

فرهنگ فارسی

حالت و چگونگی بیدار دل ٠ هشیاری و آگاهی و چالاکی ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم