بدپیله
بدپیله. [ ب َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) بدکینه. سخت انتقام. ( فرهنگ فارسی معین ). موذی باابرام و معربد. عربده جو. مرس. ( یادداشت مؤلف ). غوغاطلب. هنگامه جو. پرخاش جو.
( ~. لِ ) (ص مر. ) سِمج ، سخت انتقام .
۱. بدکینه.
۲. کسی که در امری یا خواستن چیزی بسیار اصرار کند.
( صفت ) بد کینه سخت انتقام .
سِمج، سخت انتقام.