بخیدن

لغت نامه دهخدا

بخیدن. [ ب َ دَ ] ( مص ) پنبه و پشم زدن.( آنندراج ). حلاجی کردن پشم و پنبه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(بَ دَ ) (مص م . ) حلاجی کردن .

فرهنگ عمید

حلاجی کردن، زدن پشم یا پنبه.

فرهنگ فارسی

حلاجی کردن، زدن پشم یا پنبه، واخیدن
( مصدر ) زدم پشم یا پنبه حلاجی کردن .
پنبه و پشم زدن حجی کردن پشم و پنبه .

ویکی واژه

همریشه با خیدن.
حلاجی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم