امیغدن

لغت نامه دهخدا

( آمیغدن ) آمیغدن. [ دَ ] ( مص ) آمیختن :
میامیغ با راستی کج روی
کهن چیز باشد پدید از نوی.فردوسی ( از صاحب انجمن آرا ).

فرهنگ عمید

( آمیغدن ) آمیختن، آمیزیدن، در هم کردن، مخلوط کردن: میامیغ با راستی کج روی / کهن چیز باشد پدید از نوی (فردوسی: لغت نامه: آمیغدن ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم