المطالع البدریه فی المنازل الرومیه 1499 1577

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] "المطالع البدریة فی المنازل الرومیة"، تألیف بدر الدین محمد غزی عامری(متوفی 984ق) از علمای شافعی، که در ذی الحجه 940ق به اتمام رسیده است. این کتاب که سفرنامه ای با نثر عربی مسجع است و مملو از اقتباسات شعری و انواع محسنات بدیعی است، نمونه جالبی از ادب آمیخته به جغرافیا است. سفر او با انگیزه دادخواهی بر سلطان قسطنطنیه آغاز شده است.
سفرنامه در دو بخش تدوین شده است: سفر به قسطنطنیه و بازگشت به وطن. شرح وقایع سفر به گونه سلسله وار می باشد. وی شهرها و رودها و حتی رباطها را یک به یک با نثری مسجع و همراه با مبالغه و توصیفات موزون نام برده است و به تناسب ابیاتی از شعرای دیگر و یا سرودهای خود را ذکر می کند. ذکر اشعار به حدی است که در برخی از اوراق قصیده های مفصلی از غزی در پاسخ به اشعار مشایخ و بزرگان آمده است، که به هنرنمایی شبیه تر است.
این اثر مانند سایر سفرنامه های مغرب به لحاظ جغرافیایی به معنای عام مطالب بسیار دارد. غزی در خلال اقامتش در قسطنطنیه وقایع و اتفاقاتی را مشاهده کرده، به خوبی گزارش کرده است. همچنین به جهت ذکر اعلام ادبا، علما، اعیان و امرایی که در طول سفرش با آنها برخورد کرده است، و برخی از این اسامی تنها در این کتاب از آنها نام برده شده، دارای اهمیت است. نسبت به عصری که موسوم به انحطاط فکری و فرهنگی بوده، اثری ادبی با ساختاری محکم به شمار می رود. توجه به مسائل جغرافیایی از یک مسافر و سفرنامه، از نخستین و بدیهی ترین امور قابل انتظار است و اگر در این مورد، غفلتی صورت گیرد، جای پرسش است و لذا در وصف اماکن و مساجد و آبادی هایی که بر آنها گذر کرده، به تفصیل سخن گفته است. بسیاری از اماکنی را که ذکر کرده است، کسانی؛ مانند ابن بطوطه و خیاری و کبریت که به روم سفر کرده اند، نیاورده اند.
غزی که شخصیتی علمی بوده است مصاحب خود را در سفرش کتاب های مفید می داند و در صبحگاه 18 رمضان سال 936ق با بدرقه گروهی از اصحابش سفر را از دمشق آغاز می کند. اولین مکانی که او گزارش کرده، روستایی به نام دمّر است. او پس از توصیفات ادیبانه از این روستا، "بردی" را که از این روستا می گذرد و در آن زمان بزرگ ترین رود شام بوده است و روستاهای بسیاری را سیراب می کرده است با عباراتی مسجع به توصیف می نشیند. وی پس از آن یک به یک روستاها و مناطقی را بر آنها گذر می کند: خان الفندق، صرغایا، بعلبک، رأس العین و...را شرح می دهد تا به شهر "حمص" می رسد. وی در این شهر از مسجد جامع بزرگ این شهر که "خالد بن ولید" در آن مدفون است، دیدن می کند. او از شکلی که بر در مسجد ترسیم شده به عنوان یکی از عجایب نام می برد. نصف بالای این در به شکل انسان و نیمه دیگر آن به صورت عقرب بوده است. از روی آن تصویر با گِل داغ می سازند و در آب می اندازند، اگر عقرب گزیده از آن بنوشد، بهبود می یابد. وی به این عمل اهل حمص با دیده تردید می نگرد و آن را حماقت می نامد و پس از آن به موارد دیگری نیز اشاره می کند.
در بخش دیگری از سفرنامه به شهر "حماة" می پردازد. از مکان های این شهر، آرامگاه شیخ عبدالقادر گیلانی(متوفی 561ق) یکی از بزرگان متصوفه را ذکر کرده و به او و ذریه اش که در آن شهر مورد توجه هستند، اظهار ارادت تمام می کند. وی با دو تن از ذریه شیخ که از آنها با عنوان "عابد کامل عارف بالله" نام می برد، ملاقات می کند و مورد استقبال گرم آنها قرار می گیرد. این مطلب حکایت از گرایش نویسنده به تصوف دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم