الفنجیده

لغت نامه دهخدا

الفنجیده. [ اَ ف َدَ / دِ ] ( ن مف ) نعت مفعولی از الفنجیدن. اندوخته. جمع کرده شده. کسب شده. مدخر. الفخته. الفغده. الفخده. الفنج. رجوع به الفنج و الفنجیدن و الفاختن شود.

فرهنگ عمید

اندوخته، جمع کرده شده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال شمع فال شمع فال فرشتگان فال فرشتگان فال راز فال راز