اصلخ

لغت نامه دهخدا

اصلخ. [ اَ ل َ] ( ع ص ) سخت کر که هیچ نشنود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سخت کر. ( بحر الجواهر ) ( دستوراللغة ). کری کر. ( مهذب الاسماء ) ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بسیار کر که بهیچرو نشنود. مؤنث : صَلْخاء. ج ، صَلْخی ̍. ( از قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) :
اگرچه هست بشوکت چو گاو پیل ولیک
چو گاوچشم ، ضریر و چو پیلگوش اصلخ.محمدبن بدیع نسوی.|| شتر گرگین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتر گرگین و پرخارش. ( آنندراج ). جمل اجرب. ( قطر المحیط ).

فرهنگ عمید

۱. بسیارکَر، مرد کَر که هیچ نشنود.
۲. ویژگی شتر مبتلا به گَری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل فال جذب فال جذب