اشکافتن

لغت نامه دهخدا

اشکافتن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شکافتن. رجوع به شکافتن شود.

فرهنگ عمید

= شکافتن

فرهنگ فارسی

شکافتن: چاک دادن، چاک کردن، پاره کردن، دریدن، شکاف خوردن، چاک شدن، چاک خوردن، دریده شدن
شکافتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی