استذکار

لغت نامه دهخدا

استذکار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اذّکار. تذکر. تَذکیر. ذِکری. یاد گرفتن خواستن. ( زوزنی ). || یاد گرفتن. || درس گفتن. || نگاه داشتن. ( منتهی الارب ). || استذکار کسی یا چیزی ؛ یاد گرفتن. || اِرتمام.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) یاد کردن . ۲ - (اِمص . ) یادآوری ، یاد کرد. ج . استذکارات .

فرهنگ فارسی

یادکردن، یاد آوردن، یادگرفتن ، یاد آوری
۱ - ( مصدر ) بادکردن . ۲ - ( اسم ) یاد آوری یاد کرد . جمع : استذکارات .

ویکی واژه

یاد کردن.
یادآوری، یاد کرد.
استذکارات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه