اجهاز

لغت نامه دهخدا

اجهاز. [ اِ ] ( ع مص ) ازآف. خسته را بکشتن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || شتاب کردن. || شتابانیدن.

فرهنگ فارسی

شتاب کردن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اجهاز به دو معنی بکار رفته است، ۱ - کشتن مجروح (تدفیف، تذفیف)، ۲ - شتاب کردن در انجام دادن کاری.
واژه اجهاز در کلمات فقها بیشتر درباره کشتن دیگری، بویژه مجروح، به معنای تیر خلاص زدن به وی آمده، و از آن در باب جهاد سخن رفته است.
اجهاز به معنای اول
← جواز اجهاز مجروحان دشمن
← شتاب در کشتن رجم شونده
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ