دانشنامه اسلامی
سلطان الدوله(۳۹۳-ح۴۱۵ق/۱۰۰۳-۱۰۲۴م)، مقارن مرگ پدر در ارجان بود. سپس به شیراز رفت و بر تخت نشست. در ۴۰۵ق/۱۰۱۴م هلال بن بدر را با سپاهی به پیکار با شمس الدوله که درصدد گسترش قلمرو خود بود روانه کرد، اما هلال شکست خورد و کشته شد. در ۴۰۷ق/۱۰۱۶م، برادرش ابوالفوارس قوام الدوله امیر کرمان، بر او هجوم برد، ولی شکست خورد و به خراسان نزد یمین الدوله محمود غزنوی رفت.
عتبی، ابونصر محمد، تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۶۳، ترجمه ناصح بن ظفر جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۷ش.
سلطان الدوله، چند سال بعد را به سامان دادن اوضاع عراق که در این سال ها به سبب پیکارهای متوالی و رقابت های سخت میان ترکان و دیلمیان، نیز شیعیان و سنیان، به آشفتگی کشیده شده بود، صرف کرد. با این همه، در ۴۱۱ق/۱۰۲۰م، میان وی و سپاهیان بغداد اختلاف افتاد و او مجبور شد به اهواز رود و با پافشاری مخالفان، برادر خود مُشَرَّف الدوله را در بغداد به نیابت گمارد. اما بی درنگ ابن سهلان را از شوشتر به بغداد روانه کرد تا مشرف الدوله را براند، ولی توفیق نیافت و پایه های حکومت مشرف الدوله در بغداد استوار شد. در اهواز هم ترکان بر سلطان الدوله شوریدند و خواستار حکومت مشرّف الدوله شدند.
ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۹، ص۳۱۸، دارصادر، بیروت، ۱۳۹۹ق.
مشرّف الدوله، دیلمیان را که می خواستند به خانه های خود در خوزستان بازگردند، روانه اهواز کرد. اما دیلمیان به سلطان الدوله پیوستند (۴۱۲ق/۱۰۲۱م). سرانجام با وساطت مؤیدالملک الرُخَّجِی و ابومحمد بن مُکرَم، وزرای دو طرف، صلح شد، بر این قرار که مشرف الدوله بر عراق فرمان براند و فارس و کرمان در تصرف سلطان الدوله باشد (۴۱۳ق/۱۰۲۲م). سلطان الدوله تا پایان عمر، ۴۱۵ق/۱۰۲۴م و به قولی ۴۱۳ق/۱۰۲۲م،
ذهبی، شمس الدین محمد، العبر، ج۲، ص۲۳۰، به کوشش ابوهاجر محمد، بیروت، دارالکتب، العربیة، ۱۴۰۵ق.
...