ابستن کردن

لغت نامه دهخدا

( آبستن کردن ) آبستن کردن. [ ب ِ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) احبال. ( زوزنی ). القاح.

فرهنگ معین

( آبستن کردن ) ( ~. کَ دَ ) (مص م . ) حامله کردن ، باردار کردن .

فرهنگ فارسی

( آبستن کردن ) ( مصدر ) حامله کردن باردار کردن القاح
القاح
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم