لغت نامه دهخدا
بگزار حق مهرشه ای شه که مه و مهر
نزدیک تو از بخت تو پیغام گزاری است.فرخی.پیغام گزار داد پیغام
کای طالعتو سنت شده رام.نظامی.در عشق حریف کارش او بود
پیغام گزار یارش او بود.نظامی.دیگر آنکه دل ترا پیغام گزاری است و همین تن تو به این قدر و منزلت بی رسولی ممکن نمیشود. ( قصص الانبیاء ص 10 ).