کلک زدن. [ ک َ ل َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) تباهی کردن زن. تباه کاری کردن زن. نابسامانی کردن زن. کار نامشروع کردن زن. بکار نامشروع مرتکب بودن ( بیشتر درزنان ). عمل بد کردن زن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). منحرف شدن زن و رفیق داشتن و فاسق گرفتن او. ( از فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || حیله کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). حقه زدن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
فرهنگ فارسی
تباهی کردن زن . تباه کاری کردن زن یا حیله کردن
فرهنگستان زبان و ادب
{hoax} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفاده از کلک برای فریب کاربر و واداشتن او به کارهایی که مطلوب فرستندۀ پیغام است
ویکی واژه
استفاده از کلک برای فریب کاربر و واداشتن او به کارهایی که مطلوب فرستندۀ پیغام است.