لغت نامه دهخدا
گالش کلا. [ ل ِ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 11 هزارگزی شمال باختری جویبار. دشت معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 580 تن سکنه. لهجه آنان مازندرانی و فارسی. آب آن از رود تالار و آب بندان. محصول آنجا برنج ،پنبه ، غلات ، صیفی ، کنجد، مرکبات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
گالش کلا. [ ل ِ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل ، واقع در 4 هزاروپانصدگزی خاور آمل. دشت معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 130 تن سکنه ، لهجه آنان مازندرانی و فارسی. آب آن از رودخانه هزار، محصول آنجا برنج ، جو، حبوبات ،صیفی ، شغل اهالی زراعت ، راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ). و رجوع به سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 113 و 117 بخش انگلیسی شود.
گالش کلا. [ ل ِ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودپی بخش مرکزی شهرستان ساری ، واقع در 16 هزارگزی شمال ساری و 4 هزارگزی باختر شوسه ساری به فرح آباد دشت ، هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی ، دارای 100 تن سکنه.لهجه آنان مازندرانی و فارسی ، آب آن از رودخانه تجن ، محصول آنجا برنج ، غلات ، صیفی ، شغل اهالی زراعت ، راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
گالش کلا. [ ل ِ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از قرای هفتگانه رکن کلا از دهستان تالارپی بخش مرکزی شهرستان شاهی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).