اعرابی محمد بن زیاد

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] «ابن اَعْرابی، ابوعبدالله محمد بن زیاد، ادیب و شاعر سده 2 و 3ق است که در سال 150ق، در شهر کوفه به دنیا آمد. برخی پدر او را برده ای از اهل سند دانسته اند. قفطی به نقل از جاحظ نیز اشاره می کند که او عرب اصیل نبوده است. وی در کودکی پدر خود را از دست داد و مادرش به همسری مفضل ضبی راوی بزرگ اشعار عرب درآمد. وی نزد مفضل نخستین مایه های شعر، لغت عربی و آیین روایت آن ها را کسب کرد و به گفته فرّاء که خود، او را نزد مفضل دیده بود، از رشته های ادب، به شعر، معانی شعر، نوادر و غریب علاقه بیشتری نشان می داد.
ابن اعرابی، مانند دیگر راویان و دانشمندان زمان، برای کسب علم دو منبع در اختیار داشت: یکی علمای بزرگ و دیگری اعراب بادیه. می دانیم که وی از میان دانشمندان معاصر، علاوه بر مفضل، با کسایی نیز همنشینی داشت و از او نوادر و نحو آموخت. از استادان او، بجز کسایی که بزرگ ترین پایه گذار مکتب نحو کوفه بود، به دو تن دیگر یعنی قاسم بن مَعْن مسعودی و ابومعاویه ضریر نیز اشاره کرده اند که بی گمان، پیرو مکتب کوفیان بودند.
وی از استادان مکتب بصره به شدت روی برمی تافت و با بزرگ ترین آنان، اصمعی و ابوعبیده، دشمنی می ورزید، گرچه منازعات میان پیروان دو مکتب، بیشتر سیاسی- اجتماعی بود تا علمی، زیرا بسیاری از بزرگان مکتب کوفه (مثلاً کسایی)، نزد استادان بصره درس خوانده اند. ابن اعرابی نیز با واسطه از ابوزید انصاری استاد مکتب بصره، علم می آموخت و تصریح شده است که وی «علم بصریان» را اخذ کرد و روایت هیچ کس به اندازه روایت او به بصریان شبیه نبود. در مورد منبع دوم، یعنی اعراب بادیه، وی رنجی برخود هموار نساخت و به گروه هایی از اعراب بنی اسد و بنی عقیل که در حاشیه کوفه جای گزیده بودند، اکتفا کرد. اما اشکال بزرگ این اعراب، آن بود که دانشمندان بصره به روایات آنان و یا به فصاحت زبان شان اعتماد نداشتند و از این رو برخی از آنان، ابن اعرابی را نیز مورد انتقاد قرار داده اند. در سند دیگری که مؤید روایت بالاست، از قول محمد بن فضل بن سعید بن سلم که پدرش شاگرد ابن اعرابی بوده، چنین آمده است که وی از حیث دانش، تنک مایه بود تا این که جماعتی از اعراب یمامه بیامدند و او از آنان دانش بسیار اخذ کرد.
احتمالاً وی از جوانی به کار تدریس پرداخت و کار او اندک اندک بالا گرفت و مجلس درس پرابهتی تشکیل داد. به گفته منابع متأخرتر، حقوق او هر ماه هزار درهم بوده است. این مجلس سالیان دراز برپا بود و بنا به روایتی که گویا از ابن ندیم سرچشمه گرفته- هر چند که آن را از قول ثعلب نقل کرده اند- و در تمام کتاب های دیگر تکرار شده، 100 تن در آن درس حاضر می شدند و شخصیت معروفی چون ثعلب بیش از 10 سال در آن مجلس درس خواند.
وی به رغم شهرتی که کسب کرد، هرگز نتوانست به دستگاه خلافت یا امیران بزرگ روزگار راه یابد. از دیگر روابط اجتماعی او نیز چندان اطلاعی به دست نیست و چند روایت موجود هم بسیار پراکنده و نامرتبطند: یک بار به دربار مأمون رفت و خلیفه آداب دانی او را ستود و یک بار در محفل الواثق حاضر شد، اما روابط او با دو تن دیگر از بزرگ ترین راویان زمان، یعنی اصمعی و ابوعبیدة معمر بن مثنی شگفت است. اصمعی نیز به خانه سعید بن سلم که پسرش فضل، شاگرد ابن اعرابی بود، رفت و آمد داشت و گویی رقابت میان دو مدرس به کدورت انجامید؛ زیرا وی در وهله اول اصمعی و سپس ابوعبیده را از دانش بی بهره می خواند.
اما ابن اعرابی خود نیز از گزند انتقادهای تند در امان نماند و هر چند که همه به تقلید از ازهری وی را پارسا و راستگو خوانده اند و برخی چون ابن انباری وی را ثقه نیز دانسته اند، در عوض ابونصر باهلی او را کذاب می خواند و به او نسبت «تزیّد» (افزودن جعلیات به روایات) می داد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم