چنال

لغت نامه دهخدا

چنال. [ چ ِ ] ( اِ ) چنار بود. ( فرهنگ اسدی چ اقبال ص 332 ). بمعنی چنار است و آن درختی باشد عظیم و جوهردار. ( برهان ) ( آنندراج ). درخت چنار. ( ناظم الاطباء ). چنار بود. ( اوبهی ) :
به نام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی
چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال .صانع فضولی ( از فرهنگ اسدی ).رجوع به چنار شود. || نوعی از ابریشم هندی است که از خارج به ایران آورده اند و در باغهای جنوب ایران غرس کرده اند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی از تیر. پروانه واران جزو دست. گل ابریشم ها که از هند و شمال افریقا وارد ایران شده و در باغهای جنوب ایران کاشته میشود .
چنار بود . بمعنی چنار است و آن درختی باشد عظیم و جوهر دار .

دانشنامه عمومی

چنال ( سرده ) ( نام علمی: Pithecellobium ) نام یک سرده از زیرخانواده کهوریان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم