کلافه شدن

لغت نامه دهخدا

کلافه شدن. [ ک َ ف َ / ف ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )سرگشته و سراسیمه شدن. مضطرب گشتن. ( ناظم الاطباء ). مانند کلافه سردرگم شدن. گیج شدن. ( فرهنگ فارسی معین ). || سرگشته شدن از گرما، از گرما نزدیک بیهوشی رسیدن. دل گرفتن از گرما یا بخار گرم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). سخت ناراحت شدن : «از گرما کلافه شدم ». ( فرهنگ فارسی معین ). بمعنی بهم خوردن حال و خارج شدن از حالت طبیعی بمناسبت گرمای زیاد ( در حمام و یا در زیر آفتاب سوزان و غیره ) با علتهای دیگر هم ممکن است استعمال شود. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). || از کوره دررفتن. بیش از حد طاقت کسل یاناراحت و عصبانی شدن. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).

فرهنگ معین

( ~ . شُ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) سرگشته شدن ، گیج شدن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - مانند کلافه سر در گم شدن گیج شدن . ۲ - سخت ناراحت شدن : ( از گرما کلافه شدم ) .

ویکی واژه

(عا.)
سرگشته شدن، گیج شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال انگلیسی فال انگلیسی فال امروز فال امروز فال کارت فال کارت