نان کوری

لغت نامه دهخدا

نان کوری. ( حامص مرکب ) کفران. نمک ناشناسی. رجوع به نان کور شود. || لئامت. خست. دنائت.

فرهنگ فارسی

۱ - کفران نعمت حق ناشناسی ۲ - خست لئامت امساک : درخشکدستی و نان کوری و عیال آزاری جفت دومش همان خود او بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم