شرمنده گشتن

لغت نامه دهخدا

شرمنده گشتن. [ ش َ م َ دَ / دِ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) کفح. ( منتهی الارب ). شرمنده شدن. خجل گشتن. شرمسار شدن. ( یادداشت مؤلف ) : چون نامه بخواند شرمنده گشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 370 ). رجوع به شرمنده شدن شود.

فرهنگ فارسی

کفح شرمنده شدن خجل گشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال جذب فال جذب