سماق مکیدن

لغت نامه دهخدا

سماق مکیدن. [ س ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) مکیدن سماق. ( فرهنگ فارسی معین ). || وقت را ببطالت گذراندن. ( از فرهنگ فارسی معین ). در تداول ، کنایه از عدم کامیابی در کاری ، چنانکه گویند: سماق می مکی و سماق نمک.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) مکیدن سماق . ۲ - ( مصدر ) وقت را به بطالت گذرانیدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم